هاناهانا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 12 روز سن داره

هانا جون دختری از کهکشانی دیگر

هانا در شهر بازی

دختر عزیزم،این روزها خیلی سر گرم هستیم به خاطر بودن آرمین و آرین در کنارمون. دیشب سه شنبه 7/6/91 با همدیگه رفتیم شهربازی برای اولین بار بود که شما رفتی شهربازی خیلی هم خوشت اومد و همش به اطرافت و وسایل بازی نگاه میکردی پسر دایی هاتم چندتا وسیله بازی سوار شدن ولی خیلی باب میلشون نبود چون به پای شهربازی تو نیوکاسل نمی رسید تا ساعت 12:30 شب اونجا بودیم بعد برگشتیم خونه ،گلم اونقدر خسته بودی که خیلی زود تو ماشین خوابت برد.قربونت برم.              ...
9 شهريور 1391

استقبال از آرمین و آرین

دختر گلم ،بالاخره روز اومدن پسر دایی ها مشخص شد و ما تصمیم گرفتیم سه تایی بریم تهران استقبالشون به خاطر همین هم روز جمعه ٢٧/٥/٩١ بعد از ظهر حرکت کردیم رفتیم اراک شب خونه دایی رضا (دایی مامان) موندیم ،کلی با کیانا بازی کردی به زبون خودت هر حرفی می زدی کیانا برامون ترجمه می کرد. صبح شنبه به طرف تهران حرکت کردیم ساعت ١٠:١٥ رسیدیم فرودگاه ١١:٣٠ آرمین و آرین و مژگان جون رو دیدیم تو هم از پشت شیشه ذوق می کردی براشون .بعد از روبوسی خوش وبش سوار ماشین شدیم اومدیم کرمانشاه خونه آقای همتی همه اونجا بودن واز دیدن مسافرامون خیلی خوشحال شدن. ...
2 شهريور 1391

تولد پسر عمو پارسا

دختر نازم دوسه روز بیشتر به آخر ماه رمضون نموده امسال فقط بابایی روزه گرفت چون من به شما شیر می دادم نتونستم روزه بگیرم . روز عید فطر قراره بریم خونه بابا بزرگ تولد پسر عموت پارسا  هم هست ،یه چیز دیگه که این روزها منتظرشیم اومدن مژگان جون  با آرمین و آرین که برای اولین با ر میبیننت ما هم دلمون براشون تنگ شده چون ٤ سال که همدیگرو ندیدیم هورااااااااااااااااااااااااااا                                            ...
2 شهريور 1391
1